جدول جو
جدول جو

معنی پا تئه - جستجوی لغت در جدول جو

پا تئه
ساق بند پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاتوه
تصویر پاتوه
چارق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، شم، پاتابه، پای تابه، پالیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
پاتیل، دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
فرهنگ فارسی عمید
(تِ لَ / لِ)
پاتیل. پاتیله. دیگ حلوائیان. دیگ دهان فراخ حلواپزی. لوید. تیان. طنجیر:
روز به آکنده شدم یافتم
آخر چون پاتلۀسفلگان.
ابوالعباس.
و رجوع به پاتیل و پاتیله شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ژان باپتیست. نقاش فرانسوی. مولد بسال 1695م. مطابق با 1107 هجری قمری در والانسی ین و وفات در سنۀ 1736م. مطابق با 1149 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
شهری به هندوستان بر ساحل گنگ. دارای 12000 تن سکنه. صنایع آن ذوب فلز و بافتن قالی و محصول عمده آن تریاک است
لغت نامه دهخدا
(تُ وَ / وِ)
پاتابه. پاپیچ. پاتاوه
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
طناب استادان بنا. (تتمۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
(تُ رِ)
کلود - امانوئل پاستره، سائس و محقق فرانسوی. عضو شورای عالی و وزیر دادگستری فرانسه. مولد بسال 1756م. 1169/ هجری قمری در مارسی و وفات در سنۀ 1840م. 1255/ ه. ق
لغت نامه دهخدا
(تِ)
کرسی بلوک لواره از ناحیۀ ارلئان دارای 1391 تن سکنه. ژاندارک در این جا انگلیسیان را بسال 1429م. (833 هجری قمری) منهزم کرد. و سپاهیان لوار نیز از آلمانیان بسال 1870م. (1287 هجری قمری) به همانجا شکسته شدند
لغت نامه دهخدا
(تِ ءَ)
تأنیث ناتی است. رجوع به ناتی شود. الرحم الناتئه: و اذا اخذ الورق و هو طری و وضع علی الرحم الناتئه ردها الی الداخل. (ابن بیطار ج 1 ص 61)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاخته
تصویر پاخته
طناب استادان بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تله
تصویر پا تله
دیگ دهن گشاد حلوا پزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتوه
تصویر پاتوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
پاتیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاته
تصویر پاته
فرانسوی پوت (قلیه ای که از جگر سازند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با تره
تصویر با تره
دف دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر تره
تصویر پر تره
فرانسوی چهرسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تخت
تصویر پا تخت
پایتخت، ملک، نشست، دارالملک، دار مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تهی
تصویر پا تهی
برهنه پای، تهی پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تیل
تصویر پا تیل
دیگ مسی دهان گشاد که ته آن گرد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
((تِ لِ))
دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام، پاتیل
فرهنگ فارسی معین
چیزی را با نوک پا زدن، اخراج نمودن کسی یا از کار یا عملی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیگیر شدن و در جستجو بودن، مواظب بودن، ایجاد مزاحمت
فرهنگ گویش مازندرانی
ساق کج، پارچه ی نوار مانند ضخیم و پشمی که به ساق پا و پنجه
فرهنگ گویش مازندرانی
بهانه جویی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی صحرایی که عرق آن برای رفع قولنج و دل درد و سنگینی معده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
پاپیچ –پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
فرش کوچک در ورودی اتاق، پارچه ی کهنه ای که در گذشته جلوی
فرهنگ گویش مازندرانی
ساق پیچ، پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
پاپیچ شال پارچه ای ضخیمی که بدور ساق می پیچند پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تیرک های چوبی که جهت پرچین و حصار گیاهی در زمین فرو کنند
فرهنگ گویش مازندرانی